عشق همان دوست داشتن است ولی در حد زیاد در حد افراط اگرچه خیلی از مردم آن را برای دوست داشتن خیلی زیاد هر چیزی استفاده می کنند به مانند عشق مادر به فرزند و یا عشق به وطن و همچنین عشق به خدا اما به هر حال اصل معنای عشق ارتباط عاطفی و روانی بین دو انسان برای برقراری رابطه جنسی است و به عنوان یک محرک اولیه برای انتخاب همسر و همسریابی می باشد. عشق برای آمیزش جنسی مانند اتش فراوان برای نوشیدن آب است. آدم بسیار تشنه از نوشیدن آب لذت بسیار فراوانی می برد و حذف بیشتری از آن می‌برد و آب برای او بسیار گوارا تر است. و عشق این چنین وارد روانشناسی شد.

در روانشناسی دو نظریه برای عشق مطرح می‌کنند یکی از نظریات مربوط به اروین یالوم روانشناس آمریکایی استاد دانشگاه استنفورد است. در این نظر که به گرایش روانشناسی هستی گرایانه معروف است،انسان را موجودی تنها می داند و انسان برای تحمل این تنهایی نیاز به عشق دارد تا به نوعی این تنهایی را فراموش کند.

نظریه دوم تئوری روانشناسی تکاملی می باشد که از وادی دیگری به عشق نگاه می کند و عشق را نیاز و انگیزه عاطفی می‌داند به نوعی که عشق انسان را به سمت ارتباطی در جهت انتقال ژن و بقای نسل ترغیب می کند. یعنی هورمون های بدن انسان نه تنها از نظر جسمی نیازمند ارتباط جنسی می نماید بلکه از نظر روانی نیز انسان را به چنین ارتباطی نیازمند می‌کنند و این نیاز عشق نام دارد.

افلاطون می گوید عشق در حالت نیاز زندگی می کند یعنی عشق یک نیاز است. یک نیاز به یک انگیزه برای رسیدن به چیزی و یک ناآرامی در روان آدمی است و قدرت عاطفی عشق علت بسیاری از رفتارهای خوب و بد انسان می باشد.رفتارهایی به مانند از جان گذشتگی در برابر معشوق تا رفتار ناشی از افسردگی و خودکشی در برابر شکست در مقوله عشق ونیز قتل و جنایت که در طول تاریخ بسیار فراوان دیده شده است.

عشق وارد فلسفه نیز شده است و همواره خداباوران به دنبال یافتن نشانه ای از ملکوت در زندگی دنیوی هستند و به هر موضوع مبهم و ناشناخته ای متوسل شدند دانش آن دهند که بسیاری از مسائل با امور مادی قابل توجیه نیست و احتمالا توجیه گران عشق و مقوله عشق ورزی و عشق پرستی می باشد.

برخی فلاسفه عشق را ماورای ماده می دانند و آن را غیرقابل توجیه با تکامل داروین می‌داند. عشق به عنوان یک احساس عاطفی انسان کاملا فیزیکی می باشد و کاملا علمی می باشد و هر آنچه با رابطه جنسی در ارتباط باشد و به تولید نسل بعد ارتباط داشته باشد با تکامل داروین به احتمال زیاد قابل توجیه می باشد. به این ترتیب عشق وارد علم نیز شده است و از طریق اندازه گیری مشاهده و آزمایش و تاثیرات و تاثیراتی که بر روی ذهنیت و جسم انسان می‌گذارد و آنها را علم قابل اندازه‌گیری می‌داند مورد بررسی قرار گرفته است.

همه مطالبی که در مورد عشق گفته شده است به طرز اعجاب انگیزی قابل مشاهده است و تاثیراتی که بر روی جسم انسان می گذارد و از طریق هورمون ها قابل اندازه گیری گشته است. برای مثال مثل معروفی وجود دارد که عشق انسان را کور می نماید انسان در فراق معشوق شعله‌های عشق او بیشتر می‌گردد و اینها همه به طور علمی قابل مشاهده است.

بخش های ابتدایی مغز که در انسان وجود دارد و در همه داران مشترک است و قسمتی از آن راVTA می‌گویند به نیاز و خواهش و تمنا مربوط است و انگیزه و تمرکز مدیریت می کند و  این بخش تولید کننده دوپامین مغز میباشد و آن را به قسمتهای مختلف مغز ارسال می کند برای نمونه مصرف کوکائین باعث تولیدVTA می‌گردد. تصویر برداری ام آر آی نشان داده است عشق شدن نیز موجب فعالیت این بخش از برمی‌گردد و تولید دوپامین را به به شکل بسیار زیادی افزایش می‌دهد و آن را به تمام قسمتهای مغز ارسال می‌کند و احساسات عاشقانه در انسان فوران می نماید.

عشق هم نوعی اعتیاد است و این اعتیاد را می توان یک اعتیاد بسیار قوی ذهنی و فکری نام نهاد. چنان معشوق در من عاشق جا خوش می کند که به  صورت یک وسواس فکری ذهن عاشق را به خود مشغول می‌کند و تا زمانی که عاشق به معشوق نرسد این وسواس می تواند شدید و شدیدتر گردد. درست به مانند مکانیزم اعتیاد در مغز شخص معتاد.

عشق می‌تواند قدرت اراده و تصمیم عاشق را کاملا در دست بگیرد.

به گفته دکتر هلن فیشر دانشمند و محقق رفتار انسان سه سیستم مغزی برای همسریابی و انتخاب همسر در انسان تکامل یافته اند تا برای او زوج مناسب خویش را انتخاب نمایند.

اولین سیستم سیستم محرک جنسی میباشد که این سیستم انسان را به برقراری ارتباط می‌دهد اما ارتباط انسان را متمرکز به یک شریک زندگی نمی نماید. و در حقیقت تنوع طلبی خاصیت همچین سیستمی می باشد.

دومین سیستم مغزی حس عشق رویایی می باشد،همان عشق رمانتیک که هم انرژی زا می باشد و هم تمام تمرکز خویش را بر روی یک معشوق متمرکز می کند.

سومین سیستم سیستم حس وابستگی به شریک زندگی می باشد،که موجب دوام ارتباط با شریک زندگی خواهد بود اگر چه که همه حیوانات انتخاب همسر را دارا می باشند اما سیستم عشق در برخی از داران دیده شده است اما در حیوانات عشق چندان جدی نیست و مدت اش بسیار کوتاه است.


اگرچه که معمولاً یکتا سه سال بعد از ازدواج دو عاشق و معشوق میزان دوپامین مغز کاهش پیدا میکند اما به طور علمی دیده شده است که گاهی عشق بین زوجین تا ۲۵ سال نیز جاری است و دوام طولانی دارد. اثر عشق محدود به دوپامین نیست بلکه عشق علاوه بر افزایش دوپامین موجب کاهش سروتونین و افزایش نورا آدرنالین می‌شود. عاشقی فرآیند بسیار پیچیده ای در مغز می‌باشد که همچنان جای تحقیق بسیار برای آن وجود دارد.

و البته عشق در ادبیات

عشق وارد ادبیات شد به گونه ای که اشعار عاشقانه مشتاقان فراوان دارد رمانهای عاشقانه فروش فراوانی می کنند و همین ادبیات به انسان می گوید که عشق چیست. البته به عشق ارزش می دهد و به انسان می گوید که چگونه عاشق گردد. به گونه ایست که جوانی که به سن بلوغ میرسد در به در به دنبال موردی برای عشق و عاشق شدن می گردد. ادبیات چنان جا انداخته است که عشق موجود بسیار زیباییست عالیست بی نظیر است دوست داشتنی است و عشق معنای اصیل زندگی می باشد. به گونه‌ای القا می‌کند که اگر عاشق نگردی در زندگی هیچ نفهمیده ای و به عبارتی اصلا زندگی نکرده ای.

عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید

ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

در واقع همان گونه که با هنر زندگی زیباست و انسان نیازمند هنر است اما بسیاری از انسان ها بدون توجه به هنر زندگی می‌کنند و مشکلی نیز ندارند پس مسئله این نیست که باید عاشق بگردیم و اگر کسی عاشق نشده باشد انگار کلاً زندگی نکرده است آنگونه که ادبیات ما بدان اشاره می کند. انسان نیازمند عشق است با عشق زندگی برای انسان زیباتر است و لذت آن بیشتر است اما زندگی بدون عشق بی معنا نیست. البته به گونه ای جاافتاده است که عشق برای از مافوق عقل است علت هستی معنای زندگی است شاید اینها توصیفات اغراق‌آمیز ایست که ادبیات وارد مقوله عشق و معنا بخشی به آن  کرده است.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

diyana-life جامع ترین سوالات رنگ کردن موی زنانه ایل طیبی Kyokushin Baneh انفجار Crash کریمی مشاور بیمه به کابین چوب خوش آمدید، منتظر پیشنهاد و سوالات شما هستیم. visa australia